روانشناسی

خود کنترلی

تعریف خودکنترلی و چگونگی داشتن آن :

خودکنترلی کلمه ای است که ما اغلب می شنویم که در بحث سلامت و تندرستی ذکر شده است. اغلب، وقتی صحبت از توقف رفتاری که دوست نداریم، مانند خوردن غذای ناسالم، یا در زمینه مدیریت احساسی مانند عصبانیت، به آن فکر می کنیم. با این حال، تعریف واقعی فراتر از این ایده ها است. در اینجا معنای واقعی کلمه خودکنترلی و چگونگی تسلط بر آن برای خود آورده شده است.

خود کنترلی تعریف شده است

بیایید با بررسی دقیق کلمه خود کنترلی و درک معنای واقعی آن شروع کنیم. بر اساس فرهنگ لغت مریام وبستر، تعریف خود کنترلی توانایی اعمال خویشتنداری یا کنترل احساسات و تمایلات و انگیزه های خود است. به عبارت دیگر، خود کنترلی به این معنا است که ما توانایی جلوگیری از آنچه نمی خواهیم انجام دهیم یا احساس کنیم را داریم، به خصوص زمانی که وسوسه می‌شویم کاری را انجام دهیم. کلمات دیگری که ممکن است به جای خود کنترلی استفاده شوند عبارتند از انضباط نفس، اراده، خونسردی و خویشتن داری.

کنترل اسمی به تأثیر فرد بر مدیریت افکار و رفتارهای خود برای جلوگیری از پیامدهای نامطلوب و افزایش نتایج مثبت اشاره دارد. واژه‌های دیگر از خود کنترلی شامل صفت خود کنترلی است که با «محدود کردن خود یا افکار، احساسات، پاسخ‌ها و غیره» تعریف می‌شود.

داشتن خودکنترلی یک مهارت فوق العاده مفید است. این به ما کمک می کند تا از دانستن آنچه برای ما خوب است دور شویم و آن را در عمل به کار ببریم. به عنوان مثال، هنگامی که یک پزشک از بیمار می خواهد وزن کم کند، خودکنترلی مانع از خوردن بیش از حد غذاهای ناسالم می شود. نمونه‌های بیشتر نشان دادن خودکنترلی عبارتند از رفتن به باشگاه به جای ماندن در خانه برای تماشای تلویزیون، یا شروع زودهنگام پروژه به جای به تعویق انداختن.

خودکنترلی عاطفی نیز مهم است. این مانع از آن می شود که وقتی عصبانی هستیم سر دیگران فریاد بزنیم یا وقتی کسی به ما ظلم می کند مشت بزنیم. همچنین از گریه غیرقابل کنترل در مواقعی که در مسیر خود قرار نمی‌گیریم یا در موقعیت‌هایی که نیاز به توجه دارند، حواس‌مان پرت نمی‌شود.

اگرچه ما در کودکی یاد می گیریم که خود را آرام کنیم (مثلاً با مکیدن پستانک)، اما با خودکنترلی به دنیا نمی آییم. ما این مهارت را در دوران کودکی و احتمالاً در کل زندگی خود پرورش می دهیم. به همین دلیل است که دیدن یک کودک نوپا ناراحت که یک اسباب بازی را در اتاق پرتاب می کند غیرعادی نیست، اما همین رفتار در بزرگسالان نیز عجیب است.

با این حال، گاهی اوقات افراد با خودکنترلی بسیار کم یا بیش از حد به بزرگسالی می رسند. هیچ کدام از این شرایط ایده آل نیستند. علاوه بر چالش‌های فیزیکی و عاطفی که ممکن است به همراه داشته باشد، خودکنترلی بسیار کم یا بیش از حد می‌تواند اثرات اجتماعی و روانی مانند انزوا، افسردگی یا اضطراب داشته باشد. ممکن است از خود بپرسید که میزان سالم خودکنترلی چگونه به نظر می رسد، اما برای درک بهتر آن، مهم است که ابتدا بدانیم زیاد یا خیلی کم چگونه به نظر می رسد. از آنجا شروع می کنیم.

چگونه می توانیم افکار خود را کنترل کنیم

کنترل بر ذهن اولین قدم بر کنترل بر خودتان و احساساتان است.

1- برای کنترل افکار خود می توانید مدیتینش کنید.

2- به خوابتان و کیفت آن بیشتر اهمیت بدهید. هرچه بهتر بخوابید کمتر افکار مزاحم به سراغ شما می آید.

3- به این باور برسید که خودتان سرنوشت خود را تعیین می کنید این باعث می شود در موقعیت ها تنش زا و پر استرس خودنسرد تر باشید و کنترل بیشتری بر روی خود داشته باشید.

4- ورزش کنید. با ورزش کردن و تسلط بر بدن خود می توانید بر ذهن خود نیز تسلط پیدا کنید.

5- با دوستان خود ارتباط برقرار کنید. معاشرت با افرادی مثبت که شما را درک می کنند می تواند از نشخوار فکری جلوگیری کند و درنتیجه می تواند باعث تسلط بر ذهنتان شود.

6- از استرس و نگرانی و موقعیت های استراس زا تا می توانید دوری کنید.

نشانه های خودکنترلی بیش از حد

توانایی کنترل احساسات، خواسته ها و اعمال، معمولاً کیفیتی است که مردم آن را تحسین می کنند. با این حال، زمانی که شخصی کنترل بیش از حد خود را داشته باشد، می تواند مبارزه کند. گاهی اوقات، افرادی که از خودکنترلی مفرط رنج می‌برند، کمال‌گرا می‌آیند یا به نظر می‌رسند که سرسخت هستند. کارشناسان این رفتار را “کنترل بیش از حد” می نامند. شخصی که با “کنترل بیش از حد” سر و کار دارد ممکن است موارد زیر را تجربه کند:

  • مشکل در آرامش
  • فاصله گرفتن با دیگران
  • شخصیت سفت و سخت
  • تمرکز بیش از حد روی جزئیات
  • فقدان احساسات یا نمایش احساسات
  • مسئول بودن (به تقصیر)
  • اجتناب از ریسک

به طور کلی، افرادی که خودکنترلی بیش از حد دارند، به اندازه افرادی که فاقد خودکنترلی هستند، برجسته نیستند. چرا؟ زیرا رفتار آنها اغلب با کلمات یا ویژگی های مثبتی مانند سختکوش، درونگرا یا بسیار معقول همراه است. با در نظر گرفتن این موضوع، چگونه متوجه شویم که فردی دارای کنترل بیش از حد است یا به سادگی بالغ است؟ خب بستگی به خود فرد داره

اگر رفتار کسی برای او مفید باشد و باعث ناراحتی کمی شود، به احتمال زیاد همه چیز خوب است. با این حال، اگر خودکنترلی بیش از حد زندگی فیزیکی، ذهنی، عاطفی یا اجتماعی آنها را به چالشی تبدیل کند، ممکن است از مراجعه به یک مشاور دارای مجوز بهره مند شوند.

نشانه های خودکنترلی خیلی کم

کسانی که بر روی خود کنترلی ندارند به راحتی قابل تشخیص هستند. آنها معمولاً نمی توانند به عادت های مثبت متعهد باشند یا نمی توانند ما دیگر همسالان خود احساسات خود را کنترل کنند. علائم پایین بودن خودکنترلی می تواند به شرح زیر باشد:

  • انضباط شخصی کم یا اصلاً وجود ندارد
  • فقدان هدف یا ناتوانی در رسیدن به اهداف
  • انگیزه کم
  • قدرت اراده اندک یا بدون
  • مشکل در کنترل احساسات
  • عدم توجه
  • سریع سرزنش دیگران
  • مشکل در حفظ روابط دوستانه
  • سبک زندگی خطرناک یا بیش از حد منفعل

داشتن خودکنترلی کم (یا اصلاً هیچ) تأثیر عمده ای بر زندگی روزمره فرد دارد. خود کنترلی کم با عث عدم اعتماد به نفس در فرد می شود و شرکت در کار گروهی را برای فرد مشکل می سازد و رسیدن به اهداف را سخت می کند. اگر شخصی بارها و بارها با موانع مشابه روبرو شود، ممکن است نیاز داشته باشد که روی خودکنترلی کار کند. همچنین اگر شخصی نا بالغ به نظر می رسد یا در زندگی هدف و جهت خاصی ندارد، ممکن است خودکنترلی بسیار کم دلیل آن باشد.

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا