روانشناسی

فراموشی در روانشناسی

اوه اوه! به نظر نمی رسد گوشی خود را پیدا کنید. یا شاید رمز ایمیل خود را فراموش کرده اید (دوباره). ما همه آنجا بوده ایم. خبر خوب این است که فراموش کردن بخشی اجتناب ناپذیر از زندگی است. اما به هر حال چرا ما فراموش می کنیم؟ عوامل موثر بر فراموشی در روانشناسی چیست؟ بخوانید تا متوجه شوید.

این توضیح با تعریف فراموشی در روانشناسی شروع می شود.

در ادامه علل فراموشی در روانشناسی ارائه شده است.

با حرکت از این، توضیح نظریه های فراموشی در روانشناسی را مرور می کند.

انواع فراموشی در روانشناسی نیز مطرح شده است.

و در آخر عوامل مؤثر بر فراموشی در روانشناسی ارائه شده است.

فراموشی را در روانشناسی تعریف کنید

به گفته انجمن روانشناسی آمریکا، فراموشی در روانشناسی به ناتوانی در به خاطر سپردن چیزی که قبلاً آموخته شده است، اشاره دارد. فراموشی در واقع در همه انسان ها امری عادی است، اما انواع خاصی از فراموشی وجود دارد که چنین نیستند. به این موارد فراموشی پاتولوژیک می گویند که به فراموشی اشاره دارد که می توان آن را با اصطلاحات تشخیصی توصیف کرد.

فراموشی نوعی فراموشی است که در آن بیمار دیگر نمی تواند برخی از اطلاعات را به خاطر بسپارد. فراموشی می تواند در نتیجه تجربه آسیب مغزی، سوء مصرف مواد مخدر یا تجربیات آسیب زا رخ دهد.

علل فراموشی در روانشناسی

چرا چیزها را فراموش می کنیم؟ به نظر می رسد این یک سوال ساده است، اما روانشناسان دهه ها تحقیق برای پاسخ به آن سرمایه گذاری کرده اند. دو عامل اصلی باعث فراموشی می شود: آسیب مغزی و تداخل.

ضربه مغزی

هنری مولایسون (HM) بیماری بود که برای درمان صرع که از آن رنج می برد، لوبوتومی مغزش انجام شد. به عنوان بخشی از لوبوتومی، هیپوکامپ و آمیگدال او برداشته شد. این جراحی تاثیر مثبتی بر صرع داشت که به خوبی بهبود یافت. با این حال، HM پس از عمل جراحی قادر به ایجاد خاطرات جدید نبود. اسکویل و میلنر (1957) مطالعه ای را برای آزمایش تأثیراتی که جراحی مغز بر حافظه HM داشت انجام دادند. محققان فراموشی شدید انتروگراد را در HM شناسایی کردند که به این نتیجه رسیدند که آسیب به ساختار هیپوکامپ مغز منجر به فراموشی قدامی می‌شود.

فراموشی انتروگراد از دست دادن حافظه است که بر توانایی فرد برای ایجاد خاطرات پس از جراحی مغز تأثیر می گذارد. با این حال، خاطرات ایجاد شده قبل از جراحی مغز دست نخورده باقی می مانند.

دخالت

دلیل دوم فراموشی آنچه روانشناسان توصیف کرده اند، تداخل است. این به فراموشی اشاره دارد که زمانی اتفاق می افتد که خاطرات یکدیگر را آشفته می کنند.

در سال 2009، النبوگن و سایر محققان مطالعه ای را طراحی کردند تا بررسی کنند که آیا یادگیری فهرستی از آثار بر یادگیری فهرست دیگری از کلمات تأثیر می گذارد یا خیر. از شرکت کنندگان خواسته شد تا فهرستی از کلمات به نام لیست A-B را بیاموزند. 12 ساعت بعد، شرکت کنندگان در مورد یادآوری لیست مورد آزمایش قرار گرفتند. پس از آزمون، از شرکت کنندگان خواسته شد تا لیست دیگری از کلمات به نام A-C را یاد بگیرند. اولین کلمه لیست A-C مانند اولین کلمه در لیست A-B بود. هر کلمه دیگری اما متفاوت بود. حتی اگر شرکت کنندگان فقط 10 دقیقه برای یادگیری لیست A-C سرمایه گذاری کنند، وقتی دوباره در لیست A-B آزمایش شدند، نمرات آنها به طور قابل توجهی کاهش یافت. این به عنوان مدرکی در نظر گرفته شد که یادگیری جدید با یادگیری قبلی تداخل دارد.

این یافته ها منجر به توسعه نظریه فراموشی می شود. بیایید نگاهی به آن بیندازیم.

نظریه های فراموشی در روانشناسی

نظریه تداخل

نظریه تداخل فراموشی در روانشناسی علل فراموشی در حافظه بلند مدت (LTM) را توضیح می دهد.

بر اساس تئوری تداخل، فراموشی زمانی اتفاق می افتد که دو قطعه اطلاعات با هم تضاد داشته باشند.

این تئوری پیشنهاد می‌کند که وقتی اطلاعات برای به خاطر سپردن پردازش می‌شوند، می‌توان آن‌ها را با اطلاعات دیگر ترکیب کرد و در نتیجه باعث اختلال و اختلال در حافظه شود. اگر خاطرات مشابه باشند، تداخل احتمال بیشتری دارد.

زمان یادگیری نیز بر احتمال استنتاج تأثیر می گذارد. هنگامی که فاصله زیادی بین نمونه های یادگیری وجود دارد، تداخل کمتر اتفاق می افتد. علاوه بر این، این نظریه دو نوع مختلف از دخالت در فراموشی را توصیف کرد.

نظریه پوسیدگی ردیابی

نظریه پوسیدگی ردیابی فراموشی را در حافظه کوتاه مدت توضیح می دهد.

طبق نظریه پوسیدگی ردیابی ، فراموشی به دلیل پوسیدگی خودکار حافظه رخ می دهد.

حافظه کوتاه مدت فقط می تواند اطلاعات را برای یک دوره معین نگه دارد (معمولاً بین 15 تا 30 ثانیه). اگر چنین اطلاعاتی دوباره تمرین نشود ، چنین اطلاعاتی پوسیده می شود و دیگر قادر به یادآوری نیست.

شواهدی از نظریه پوسیدگی ردیابی از یک آزمایش آزمایشگاهی انجام شده است که در سال 1959 توسط پترسون و پترسون انجام شده است. در این مطالعه ، شرکت کنندگان مجبور بودند یک بار در یک زمان در فواصل 3 ، 6 ، 9 ، 12 ، 15 و 18 ثانیه یاد بگیرند.

Trigrams ترکیبی از سه حرف است که کلمات واقعی نیستند ، مانند TBU ، PLF یا MNW.

پس از یادگیری هر TRIGRAM ، از شرکت کنندگان خواسته شد تا یک عدد را در سه یا چهار به عقب بشمارند تا یک چراغ روی صفحه ظاهر شود. پس از ارائه نور ، شرکت کننده Trigram را به یاد می آورد. این برای جلوگیری از تمرین درج شده است.

نتایج نشان داد که هرچه فاصله بین یادگیری و یادآوری کوتاه تر باشد ، عملکرد بهتر می شود. پس از 3 ثانیه ، حدود 80 ٪ از تریگرام ها فراخوان شدند ، در حالی که پس از 18 ثانیه ، تنها 10 ٪ فراخوانده شدند.

محققان نتیجه گرفتند که حافظه کوتاه مدت حدود 18 ثانیه دارد و پس از آن فراموشی صورت می گیرد.

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا